پیام مدیر

پس از کنفرانس آلماآتا در سال1977 میلادی، استراتژی بهداشت برای همه (HFA) در تمام دنیا پیگیری می‌شد. در آن زمان مساله اصلی مواجهه با بیماری‌های واگیردار بود که به کمک توسعه علم پزشکی و پیشرفت‌های تکنولوژی، این مساله تا حد زیادی حل شد. اما امروزه به دلیل توسعه زندگی شهری، انواع دیگری از  بیماری‌ها رایج شده به طوری‌که مساله مهم حال حاضر، شیوع  بیماری‌های غیر واگیر است. شواهد نشان‌ می‌دهد استراتژی مراقبت‌های اولیه  (PHC ) به تنهایی برای مقابله با این بیماری‌ها کارساز نیست بلکه لازم است به ریسک فاکتورها و تعیین کننده ها توجه شود. در این بین، مهمترین تعیین کننده‌ها، عوامل اجتماعی موثر بر سلامت هستند. در حوزه سلامت آسیب‌هایی وجود دارد که آسیب‌های اجتماعی نامیده می‌شوند مانند اعتیاد، خشونت، طلاق و بیماری‌های غیرواگیردار (سرطان، قلبی و عروقی، مشکلات روانی و ...) که این موارد را تنها با تکنولوژی نمی‌توان کنترل کرد و ناچار باید استراتژی همه برای سلامت را محقق کرده، یعنی نظام سلامت را باید اجتماعی کنیم

بر این اساس، برای موثر واقع شدن اقدامات در جهت ارتقا سلامتی باید بر تعیین‌کننده‌های اجتماعی سلامت که انواع عوامل ساختاری چه در سطح خرد و چه در سطح کلان را در بر‌می‌گیرد، متمرکز شویم. سیاست‌ها و برنامه‌های کلی یک حکومت، عوامل اجتماعی سیاسی و فرهنگی و شیوه‌های زندگی مردم، محیط زیست از جمله مولفه‌های اجتماعی سلامت می‌باشند. در واقع، هر چقدر روی سبک زندگی سالم تاکید کنیم اما برای مسائلی نظیر وضعیت ترافیک، حمل و نقل، صادرات و واردات و کیفیت مواد غذایی، و مشکلاتی نظیر بیکاری، فقر و ..  قوانین کنترلی و راهکارهای موثر نداشته باشیم، نمی‌توانیم وضعیت سلامت را بهبود بخشیم

در حال حاضر سلامتی، موضوعی نیست که تنها با مداخلات پزشکی و اعمال جراحی و تجویز دارو بتوان با آن برخورد کرد بلکه مستلزم مشارکت همگان در قالب سیاست «سلامت برای همه» و استراتژی «همه برای سلامت» است. توضیح اینکه، در بحث مراقبتهای بهداشتی اولیه نیز از همان ابتدا، بحث مشارکت سطوح مختلف جامعه اعم از مردم و مسئولینِ سازمان‌ها و نهادها مطرح بود، اما از آنجا که ماهیت مشکلات به صورتی بود که با مداخلات پزشکی و  تکنولوژیک قابل حل بود، توجه چندانی به موضوع مشارکت نمی‌شد. اما واقعیت این است که امروزه هر چقدر بیشتر به تکنولوژی متوسل شویم، بیشتر در آن غرق خواهیم شد و نتیجه آن نیز تحمیل هزینه های سنگین به نظام سلامت است. تحول نظام سلامت، مستلزم تحول بنیادین در رویکردها نسبت به موضوع سلامتی است. این تحول بنیادین را می‌توان به یک خانه تکانی  اساسی در بخش سلامت تشبیه کرد که نیازمند اصلاحاتی بنیادین است. برخی از مصادیق این اصلاحات عبارتند از اصلاح کریکولوم های آموزشی، تربیت نیروی انسانی مرتبط، تدوین برنامه‌ها و شاخص‌های جدید .

دکتر علی عزیزی

مدیر گروه