در چنین روزی در سال 276 میلادی "مانی "، اعدام شد .مانی یکی از داعیان پیامبری در ایران باستان بود و دین مانویت را برای ایرانیان مطرح کرده بود . علاوه بر مذهب زرتشت ، دو مذهب عمده در دوره ساسانیان بوده است : مذهب مانی و مذهب مزدک . ثنویت مانی خیلی صریحتر است از ثنویت زردشتی است .همچنین باید گفت : ثنویت مزدکی همان ثنویت مانوی است با اندکی اختلاف . شهرستانی در الملل و النحل ثنویت را به مانی نسبت میدهد نه به زردشت و مفصل درباره آن بحث میکند ، محققان و مستشرقان در عصر اخیر تحقیقات زیادی درباره مانی و دین او کرده اند . تقی زاده در این باره می نویسد : . . . دین مانی بر دو اصل یعنی خیر و شر یا نور و ظلمت و سه دور یعنی ماضی و حال و استقبال مبنی است . منشا کلی و اصلی وجود و در واقع خدای بزرگ دوتاست ، که یکی را نور و دیگری را ظلمت مینامیم . در منابع ایرانی این دو اصل را " دو بن " نامیدهاند در بدو امر یعنی در ازل و قبل از حدوث خلقت و دنیا این دو اصل جدا و مستقل و منفک از هم بودند که آن دو را مانویان ماضی مینامند ، قلمرو نور در بالا و منبسط به شمال و مشرق و مغرب بوده و مقر ظلمت در پایین و ممتد در جهت جنوب بود ، و اگر چه با هم ، هم حدود بودند ، سرحد فاصلی داشتند و تماسی در کار نبود . بنابر بعضی بیانات از قسمت جنوبی فضا نیز یک ثلث متعلق به نور بوده و لذا وسعت قلمرو نور پنج برابر قلمرو ظلمت بود هر یک از این دو اصل در قلمرو خود ساکن و آرام قرار داشتند . عالم نور دارای تمام صفات خوب بود و نظم و صلح و فهم و سعادت و سازش در آنجا حاکم بود ، ولی در عالم ظلمت اغتشاش و بی نظمی و کثافت مستولی بود . گاهی این دو اصل را به عنوان دو درخت نامیدهاند : یکی را درخت حیات و دیگری را درخت مرگ در قلمرو نور .پدر عظمت حکمران است و در قلمرو ظلمت پادشاه تاریکی . قلمرو نور از پنج ناحیه و مسکن به وجود آمده که پنج عضو اصلی یعنی هوش و فکر و تامل و اراده و ائون های بی شمار ( موجودات جاوید و مظاهر خدا ) در آن ساکن هستند . قلمرو ظلمت هم از پنج طبقه روی همدیگر به وجود آمده که از بالا به پایین عبارت است از دود پایه و آتش بلعنده و باد مخرب و آب لجنی و ظلمات .( مطهری ، مرتضی ، خدمات متقابل اسلام وایران ص 241 )