فهرست مناسبتها با جزئیات

    • ۱۳ تیر
    • 4 July
    • ٨ محرم

دکترمحمد معین درچنین روزی به سال 1350وپس ازماه ها بیهوشی ، جهان خاکی را درنوردید وبه منزلگاه ابدی رخت برکشید. وی اولین دانشجوی رشته زبان وادبیات فارسی بود که پس ازدفاع ازپایاننامه خود نزد استادان مسلم روزگار، به دریافت درجه دکتری ازدانشگاه تهران نائل آمد. دکترمعین ازهمکاران نزدیک علامه فقیدعلی اکبردهخدا درکارگردآوری وتدوین لغت نامه دهخدا به شمارمی رود، درحقیقت این لغت نامه ارزش یک دانشنامه را دارد.مرحوم دهخدا قبل ازوفات به دلیل دقت خاص وامانتداری ویژه دکترمعین درکارتحقیق وتتبع، به وی اختیارادامه کاربرای آماده سازی لغت نامه را داد.تحشیه های دکترمعین برفرهنگ" برهان قاطع " نشانگرعمق آشنایی وی با فقه اللغه ورساننده گستره وسیع تحقیق وپژوهش علمی است.اما آن مرحوم واستاد ممتازدانشگاه تهران را درسطوح مختلف جامعه به لغت نامه معتبرش باعنوان " فرهنگ معین" می شناسند. فرهنگ معین درشش مجلد تدوین شده وازفرهنگ های مورد اتقان ونیازهمه سطوح دانش اندوزان است که تا کنون به کرات به چاپ رسیده است.

ماری اسکودوسا معروف به ماری کوری دانشمند شهیر لهستانی در ورشو متولد شد. وی به سال 1895 با پیر کوری استاد فیزیک و شیمی شهر پاریس ازدواج کرد. این دو با همکاری هم کاوش های شیمی خود را در شیمی دنبال کردند و سرانجام موفق به کشف دو عنصر رادیوم و پولونیوم در سال  1902 شدند. این زوج دانشمند به اتفاق هانری بکرل در سال 1903  جایزه نوبل را دریافت کردند. در سال 1905 پیر کوری به سمت استاد فیزیک عمومی دانشگاه سوربن مشغول به کار شد و به عضویت آکادمی علوم در آمد. مادام کوری پس از مرگ شوهر به استادی دانشگاه سوربن برگزیده شد و برای  دومین بار در سال 1911 موفق به اخذ جایزه نوبل شیمی شد. این زن دانشمند با کشف رادیم، استفاده از اشعه آلفا را ممکن ساخت، بطوریکه با کشف این اشعه بسیاری از بیماری ها در آن دوران مورد معالجه قرار گرفت. وی سرانجام در اثر تماس طولانی با این ماده رادیو اکتیو در چهار ژوییه 1934 میلادی دار فانی  را وداع گفت .

آمریکا کشوری است در قاره آمریکای شمالی  به مساحت 9384721 کیلومتر مربع . این کشور  میان دو اقیانوس اطلس و کبیر واقع شده است . حکومت این کشور که جمهوری فدرال است در سال 1789 تشکیل شد . ایالات متحده  در چنین روزی در سال 1776 از انگلستان مستقل شد واین روز به  عنوان  روز ملی آمریکا  در تاریخ این کشور ثبت شد .  ایالات متحده ابتدا با سیزده ایالت تشکیل شد و هم اکنون تعداد ایالات آن با احتساب منطقه کلمبیا بیشتر از پنجاه ایالت است . ایالات متحده آمریکا در سال 1945 عضو سازمان ملل متحد شد و از اعضای ثابت و دارای حق وتو در شورای امنیت است . .نژاد مردم آن گوناگون و زبان و لهجه آن انگلیسی است. بیش ازهفتاد و پنج در صد مردم این کشور پروتستان، بیست در صد کاتولیک و بقیه پیرو دین دبنهای اسلام ویهود یت اند .

فیلیپین ، مجمع الجزایری است  آتشفشانی در شرق آسیا به مساحت 299681کیلومتر مربع  .این کشور در چنین روزی در سال 1946از ایالات متحده آمریکا مستقل شد ولی قبل از اعلام استقلال در تاریخ بیست و چهارم اکتبر 1945 به عضویت سازمان ملل متحد  در آمد. نژاد بیشتر مردم مردم آن زرد ایگورت است و علاوه بر زبان رسمی تاگالوگ ، زبان اسپانیولی و انگلیسی  هم در آنجا رایج است . اهالی این سرزمین از ادیان مسیحیت و اسلام پیروی می کنند . نوع حکومت این کشور جمهوری است .

در چنین روزی در سال 1804 میلادی ناتانیل هاثورن نویسنده برجسته آمریکایی دیده به جهان گشود . هاثورن در سال 1864 میلادی  دیده از  جهان فروبست . نامه اسکارلت عنوان مهمترین اثر اوست . وی پس از طی تحصیلات مقدماتی وارد دانشگاه بودین شد اما تحصیل را در این دانشگاه  رها کرد. هاثرون  از این پس به مدت دوازده سال در انزوا به سر برد و همین مایه های خلاقیت را در او پراکند . اولین داستان او  به نام «دره ای میان سه تپه »  منتشر شد.هاثورن در سال 1837 ، پس از  انتشار «داستان های بازگفته »  به شهرت کم نظیری دست یافت . او پس از عمری نگارش سرانجام در چنین روزی در سال 1864 میلادی  ، در شهر پلیموت نیوهمپشایر،دیده   از جهان فروبست.

در چنین روزی در سال 1921 میلادی اقتصاد دان برجسته فرانسوی به دنیا آمد . وی به سال 1983 میلادی جایزه نوبل اقتصاد را از آن خود کرد .

در چنین روزی در سال 1848 میلادی شاتو بریان نویسنده و سیاست مدار فرانسوی دیده از جهان فروبست .
به نقل از پایگاه اطلاع رسانی آی کتاب دات کام :  شاتو بریان در سال 1768 میلادی در سن مالو از شهرهای شمال غربی فرانسه به دنیا آمد. نام اصلی وی فرانسوا رنه بود، در سال 1786 با رتبه استواری به خدمت سربازی مشغول شد و چون آتش انقلاب در فرانسه زبانه کشید به آمریکا سفر کرد. نزدیک یک سال در کانادا و برخی دیگر از ممالک دنیای نو به سیاحت گذرانید و در سال 1792 به فرانسه بازگشت و به یاری شاهزادگان و مهاجرانی که بر ضد حکومت انقلابی در شهر گب لنتز گرد آمده بودند برخاست، ولی در آنجا مجروح شد و به انگلستان رفت. چندی بعد همین که بناپارت در فرانسه به مقام کنسولی رسید شاتوبریان بار دیگر به پاریس آمد و بدو پیوست و به مقامات دولتی رسید، اما دیری نگذشت که علتی سیاسی او را از بناپارت رنجیده خاطر و با مخالفان وی همداستان ساخت. پس راه سفر بیت المقدس پیش گرفت و کشورهای یونان، شام، مصر، تونس و اسپانیا را سیاحت کرد. در دوران بازگشت خاندان بوربن به سلطنت فرانسه شاتوبریان باز به میدان سیاست داخل شد و به مقامات سفارت و وزارت خارجه رسید. در سال 1830 پس از انقراض خاندان بوربن حیات سیاسی را ترک گفت و باقی عمر را به نویسندگی گذرانید و سرانجام در سال 1848 در پاریس درگذشت. از مهمترین آثار ادبی شاتوبریان که در ادبیات فرانسه تأثیر خاص داشته یکی داستان آتالا و دیگری حکایت رنه است، که هر دو مظهر احساسات شخصی اوست. دیگر کتاب های او عبارتند از، شهیدان و جلال مسیحیت، که از عقاید دینی وی حکایت می کند.

در چنین روزی در سال 1862 میلادی لوئیس کارول نگارش شاهکار آلیس در سرزمین عجایب را آغاز کرد . وی این کتاب را در سال 1865 میلادی منتشر کرد

درچنین روزی درسال 61 ه ق آخرین گفتگوها میان سران دو سپاه اسلام و کفر برای جلوگیری از جنگ و خونریزی انجام شد. امام حسین (ع) عمرو بن قرظه انصارى را پیش عمربن سعد فرستاد و گفت: من تصمیم دارم با تو چند کلمه سخن بگویم. امشب میان اردوگاه خودت مرا ببین. پس عمربن سعد با بیست نفر بیامد. حسین ع نیز آمد. همین که به هم رسیدند امام به یاران خود گفت، دور شوند.تنها عباس و فرزندش على اکبر با وى بودند.عمر بن سعد نیز با یاران خویش چنین کرد و تنها پسر او حفص و یکى از غلامانش با وى بودند.حسین ع به ابن سعد گفت: واى بر تو.آیا از خداى نمى‏ترسى؟ خدایى که سرانجام به سوى او باز خواهى گشت.آیا به قصد پیکار با من آمده‏اى در حالى که مرا بخوبى مى‏شناسى و مى‏دانى که من فرزند چه کسى هستم.بیا با من همراه شو و این قوم را واگذار، که در این صورت خود را به خداى نزدیک کرده‏اى.ابن سعد گفت، از آن بیم دارم که خانه‏ام را ویران کنند، امام گفت: من آن را براى تو جبران خواهم کرد.باز گفت املاکم را مى‏گیرند.امام گفت: از اموال خود در حجاز بهتر از آن را به تو مى‏بخشم.ابن سعد گفت : خانواده‏ام چه مى‏شود؟ بر آنان نیز نگران هستم.امام در اینجا سکوت کرد و دیگر پاسخى نداد و از نزد او بازگشت در حالى که مى‏گفت، چه فکر مى‏کنى؟ مى‏دانى که به زودى در بستر تو را خواهند کشت و در روز قیامت از آمرزش خداوند بهره‏مند نخواهى شد.امیدوارم از گندم عراق جز اندکى استفاده نبرى.عمر بن سعد در حالى که لب به تمسخر گشوده بود گفت: اگر به گندم دست نیافتم از جو استفاده خواهم کرد. باز بار دیگر حسین ع شخصى را براى دیدار با ابن سعد فرستاد و گفت من حاضرم بار دیگر با یکدیگر ملاقات کنیم.پس دو اردوگاه شبانگاه با یکدیگر روبرو شدند و میان حسین ع و ابن سعد سخن به درازا کشید.به هر حال این امر سه یا چهار بار اتفاق افتاد.آنگاه عمر بن سعد به عبید الله بن زیاد چنین نوشت: اما بعد .خداوند آتش را خاموش گردانید و اتفاق برقرار شد و کار امت را به صلاح آورد.اکنون پیشنهاد حسین به من این است که از همان جایى که آمده به همان محل دوباره بازگردد، یا او را به هر یک از مرزهاى مسلمانان که وى را بفرستیم برود و در حقوق و تکالیف همانند آنها باشد . از عقبة بن سمعان روایت است که گفت: سوگند به خداى که امام حسین ع هرگز چنین پیشنهادى نکرد که یا نزد یزید و یا به یکى از سرحدات برود، بلکه سخن آن حضرت چنین بود که: مرا واگذارید از همان سرزمین که آمده‏ام بازگردم و یا به سرزمینى پهناور بروم. همین که ابن زیاد نامه را خواند گفت: این نامه مرد خیر خواهى است که بر امیر خویش اندرز گفته و بر قوم خویش دلسوزى کرده است.در این اثنا شمر بن ذى الجوشن برخاست و گفت: اکنون که حسین بن على ع به سرزمین تو فرود آمده و کنار توست، این را از او مى‏پذیرى؟ به خداى سوگند چنانچه از دیار تو برود و دست در دست تو ننهاده باشد نیرو و عزت از آن وى باشد و ضعف و زبونى از آن تو.این پیشنهاد را مپذیر که مایه ضعف است.باید به حکم تو تسلیم شوند، که اگر مجازات کنى اختیار آن با تو باشد و اگر مى‏بخشى به اختیار تو باشد.ابن زیاد گفت: چه خوب گفتى.رأى تو درست است.
آنگاه ابن زیاد شمر بن ذى الجوشن را پیش خواند و گفت: این نامه را پیش عمر بن سعد ببر که به حسین و یارانش بگوید به حکم من تسلیم شوند .اگر پذیرفتند آنها را به مسالمت پیش من بفرستد و اگر نپذیرفتند با آنها بجنگد، و چنانچه پذیرفت و جنگ را آغاز کرد، مطیع فرمان او باش و چنانچه ابا کرد تو فرمانرواى سپاه باش و ابن سعد را گردن بزن، و سرش را پیش من بفرست.سپس ابن زیاد به عمر بن سعد نوشت: من تو را سوى حسین نفرستاده‏ام که دست از او بدارى و بیهوده وقت بگذرانى یا به سلامت و بقا امیدوار سازى و یا بنشینى و پیش من از او عذر خواهى و وساطت کنى. چنانچه حسین و یارانش تسلیم فرمان من شدند، آنها را به مسالمت نزد من بفرست، و چنانچه دریغ کردند به آنها حمله بر و خونشان بریز و اعضاى بدن آنها را ببر که استحقاق این کار را دارند.چنانچه حسین کشته شد اسب بر سینه و پشت وى بتاز که ناسپاس و مخالف است.منظور من این نیست که این کار پس از مرگ زیانى مى‏زند، اما قولى داده‏ام که اگر او را کشتم با وى چنین کنم.چنانچه به دستور ما عمل کردى پاداش فردى را خواهى داشت که مطیع فرمان بوده و اگر از انجام آن ابا کردى از مقام خود و سپاه کناره‏گیر و این امر را به شمر بن ذى الجوشن واگذار که دستور خویش را به او داده‏ایم.و السلام.
همین که نامه ابن زیاد به ابن سعد رسید و بخواند رو کرد به شمر و گفت: آیا مى‏دانى چه کردى؟ واى بر تو، خدا خانه‏ات را خراب کند و آنچه را که درباره من اندیشیده‏اى خداوند آرزویت را برآورده نسازد.به خداى سوگند مى‏دانم که تو نگذاشتى آنچه را به او نوشته بودم بپذیرد و کارى را که امید داشتم به صلاح آید، تباه کردى.به خدا سوگند حسین ع تسلیم نخواهد شد.سوگند به خدا همان دلیل را که على داشت در میان دو پهلوى پسرش قرار دارد.در اینجا شمر بدو گفت: به من بگو چه خواهى کرد.فرمان امیرت را اجرا مى‏کنى و با دشمن در جنگ مى‏شوى؟ در غیر این صورت سپاه و اردو را به من واگذار.عمر گفت: نه در تو چنین کرامتى نمى‏بینم .خودم این کار را بر عهده مى‏گیرم، و تو همان سردار لشگر پیادگان باش. ( منبع : سید محسن امین ، علی حجتی کرمانی ، سیره معصومان، ج 4، ص 146)