فهرست مناسبتها با جزئیات

    • ۸ اسفند
    • 26 February
    • ٢٧ شعبان


در چنین روزی در سال 277 میلادی مانی یکی از مدعیان پیامبری در ایران  در گذشت . وی در دوران سلطنت شاپور اول ساسانی خود را به عنوان پیامبر خداوند باریتعالی معرفی کرد و  کتابی را  به نام" ارژنگ " یا " ارتنگ"  به طرفداران خود عرضه نمود . وی  که معروف به پیامبر نقاش نیز  است ، در زمان اشکانیان به تبلیغ دین خود پرداخت اما در این دوره  پیروان زیادی نیافت  تا اینکه در دوره ساسانی  پیروانش زیاد شدند و مانویت به عنوان یک دین  در این دوره  مطرح گردید . مانی بر پایه  تعالیم ادیانی چون "  زرتشت ، بودا ، مسیحیت ، یهود  "  به ارایه  کتاب مقدس خود به نام  ارژنگ پرداخت  و در آن با استفاده از  نقاشی و سودجویی از مفاهیم بصری ، مفاهیم و اندیشه های دینی - فلسفی خود را عرضه کرده است . مانی معتقد بود مردم بوسیله نقاشی بهتر مفاهیم این دین رامی فهمند . در کتاب ارژنگ همه چیز بر اساس نور و ظلمت بنا گردیده است. وی در زمان  هرمز اول ، دستگیر شد و سر انجام پس از پنج ماه حبس در گذشت . آن چه به عنوان دین مانی معروف است در دوره ای گسترش بسیار یافت و تا چین و ورارود ( ماورا لنهر ) پیروانی یافت .

در چنین روزی در سال 1848 میلادی مارکس و انگلس مانیفست کمونیسم را منتشر کردند . مانیفست به عنوان یک سند تاریخی سالها به عنوان تنها راه درمان آلام بشری در میان احزاب چپگرا  تبلیغ می شد . مارکس و انگلس در این بیانیه ضمن تاکید بر الغای  مالکیت خصوصی اراضی و وسائل تولید ، بر رایگان شدن آموزش و پرورش ودرمان تاکید داشتند  .
مارکس در ابتدای مانیفست چنین می نویسد  : تاریخ تمام جوامعی که تاکنون وجود داشته ، تاریخ مبارزات طبقاتی است. آزاده و بنده، خاص و عام، ارباب و رعیت، استادکارو شاگرد و  ظالم و مظلوم پیوسته در برابر یکدیگر صف آرائی کرده، به کشمکشی، گاه مخفی و گاه آشکار، بی وقفه، ادامه داده اند؛ کشمکشی که یا به تجدید سازمان انقلابی سراسر جامعه انجامیده یا به انهدام جمعی طبقات متخاصم.در اعصار اولیه تاریخ، تقریباً در همه جا، به تقسیم بندی پیچیده  اجتماع به صنوف مختلف، و درجه بندی چندین لایه ای از مقامات اجتماعی بر می خوریم.
او در جای دیگر در توصیف جامعه بورژوازی می گوید : جامعه  جدید بورژوائی، که از میان ویرانه های جامعه  فئودالی سر بر کشیده، تخاصمات طبقاتی را کنار نگذاشته است. این جامعه فقط موفق شده است که طبقات جدید، شرایط جدید ستم کاری و اشکال جدید مبارزه را جانشین طبقات، شرایط و اشکال کهنه بکند. با وجود این عصر ما، یعنی بورژوازی، دارای ویژگی بارز است خاص خود: این عصر تخاصمات طبقاتی را تسهیل کرده است. بطور کلی جامعه، بیش از پیش، به دو اردوگاه بزرگ متخاصم، یعنی به دو طبقه ی بزرگ که مستقیماً رویاروی یکدیگر ایستاده اند، تقسیم می شود: این دو طبقه عبارتند از بورژوازی و پرولتاریا. از میان رعایای قرون وسطی، شهرنشینان آزاد شده  نخستین شهرها برخاستند. از میان این شهرنشینان، نخستین عناصر بورژوازی پدیدار شدند. دستگاه فئودالی صنعت که در سایه  آن تولید صنعتی در انحصار صنوف در بسته بود، دیگر تقاضاهای روزافزون بازارها جدید را بر طرف نمی کرد. سیستم کارگاهی جای سیستم قبل را گرفت. استادکاران بوسیله ی طبقه ی متوسط کارگاهی به کنار رانده شدند؛ تقسیم کار بین صنف های مختلف بهم پیوسته، در برخورد با تقسیم کار در هر کدام از کارگاه ها جداگانه، از میان رفت. در همان زمان، بازارها به رشد خود ادامه دادند و میزان تقاضا همچنان بالا رفت. حالا دیگر حتی کارگاه هم تکافو نمی کرد. دیری نگذشت که بخار و ماشین تولید صنعتی را دگرگون کرد. جا ی کار کارگاهی را صنعت غول پیکر جدید، و جای طبقه ی متوسط صنعتی را ملیونرهای صنعتی، رهبران ارتش های کامل صنعتی، یعنی بورژواهای جدید، گرفتند...
بورژوازی نمی تواند بدون دگرگون کردن دائمی ابزار تولید، و در نتیجه دگرگون کردن مناسبات تولید، و توأم با آنها، دگرگون کردن مناسبات کل اجتماع، به حیات خود ادامه دهد. بر عکس، حفظ شیوه های کهنه  تولید بصورت تغییر نیافته اش، اولین شرط ادامه  حیات برای همه ی طبقات صنعتی پیش از بورژوازی بود. دگرگون سازی دائمی تولید، متلاشی کردن بی وقفه  تمام مناسبات اجتماعی، شک و تردید پایان ناپذیر و هیجان، عصر بورژوازی را از تمام اعصار قبلی متمایز می کند. تمام مناسبات پایدار و منجمد، با سلسله تعصبات و اعتقادات قدیمی و قابل احترام خود، در برابر بورژوازی از بین می روند، و کلیه ی مناسباتی که به تازگی بوجود آمده اند، پیش از آنکه قوام بگیرند، کهنه می شوند. آنچه قرص و محکم است بدل به باد هوا می شود، آنچه مقدس است به کفر می انجامد، و بشر سرانجام مجبور است با حواس جمع، با شرایط واقعی زندگی خود، و مناسبات خود با هم نوعش، روبرو شود. مارکس در مانیفست بیان می دارد" به جای جامعه کهن بورژوازی با طبقات و تناقضات طبقاتیش اجتماعی از افراد پدید می آید که در آن تکامل آزادانه هر فرد شرط تکامل آزادانه همگان است".


در چنین روزی در سال 1802 میلادی ویکتور هوگو شاعر و نویسنده بزرگ و سرشناس فرانسوی به دنیا آمد . پدرش کنت هوگو  ژنرال ارتش  ناپلئون بود . خانواده هوگو در سال 1811  به اسپانیا رفتند ولی بعدها دوباره به پاریس بازگشتند وهوگو در این شهر تحصیلات مقدماتی را طی کرد . او ابتدا شعر می سرود و همین اشعار هم شهرت فوق العاده ای در ابتدای کار به وی اعطا کرد . هوگو پیرو سبک تازه رمانتیسیسم بود و با آنکه پیش از او رمانتیسیسم در آثار دیگر نویسندگان نیز ظاهر شده بود چون ویکتور هوگو در  ترویج این سبک پیشقدم شده بود و د راین راه سعی وافری داشت او را به عنوان مبتکر رمانتیسیسم می شناسند . هوگو در سال 1841 میلادی علیرغم مخالفت بد خواهان به عضویت آکادمی فرانسه در آمد و در سال 1848 نیز نماینده مجلس این کشور شد . پس از انقلاب ،  ناپلئون سوم در سال 1851 میلادی با انجام کودتایی برخی از  مخالفان را به تبعید فرستاد  که ویکتور هوگو نیز در میان آنان بود . هوگو پس از پایان حکومت ناپلئون سوم در سپتامبر 1870 به فرانسه بازگشت . او آثار بسیاری در نظم ونثر از خود به جای نهاده است و بسیاری از فرانسویان هنوز نیز آثار او را می ستایند و آنها را به عنوان شاهکار های ادبی تلقی می کنند . وی به هنگام مرگ به عنوان بزرگترین قهرمان ملی قرن نوزدهم فرانسه نام گرفت . کرامول ،   آخرین روز یک محکوم، گوژپشت نتردام ، کلود ولگرد، بینوایان، ناپلئون کوچک، تیره بختان، کارگران دریا، مردی که می خندد، تاریخ یک جنایت، رفتارها و گفتارها، نودوسه،  عاقبت شیطان، مشهودات، در سفر، آلپ و پیرنه، فرانسه و بلژیک، سال های شوم  ، تامل ها ، ارنانی ، لوی روی ساموس ، رنجبران دریا و... از مشهور ترین آثار اویند . بینوایان به عنوان مهمترین اثر او تاکنون دست مایه  ساخت آثار سینمایی بسیاری از فیلمسازان قرار گرفته است .
او سرانجام در روز جمعه 22 ماه مه 1885 در خانه خویش در کوچه ایلو در پاریس بدرود زندگانی گفت.

در چنین روزی در سال  1540 میلادی  فرقه" ژزوئیتها "در فرانسه  آغاز به کار کرد . این افراد موظف شده بودند  برای نجات دین مسیحیت  از دست  پروتستانها دست به اقدام نظامی بزنند . ژوزوئیت ها بعدها به عنوان یک حزب سیاسی در فرانسه ابتکار عمل را به دست گرفتند و در دوره پس از انقلاب کبیر فرانسه تحرکات بسیاری از خود نشان داد ند .

در چنین روزی در سال  1871 مذاکرات تاریخی فرانسه و آلمان به منظور ایجاد صلح میان دو کشور آغاز شد . در این گفتگو ها  «آدولف تییر »  و « ژول فاور »  از طرف  فرانسه  و بیسمارک  صدراعظم آلمان به مذاکره با یکدیگر پرداختند .

درچنین روزی در سال 1976 میلادی سرزمین صحرا  به  نام جمهوری دموکراتیک صحرا استقلال خود را اعلام کرد . جمهوری عربى صحرا با بیش از دویست و هشتاد و چهار هزار متر مربع  وسعت درغرب آفریقا و در ناحیه صحرایى و ساحل شرقى اقیانوس اطلس، بین کشورهاى الجزایر، مراکش و موریتانى قرار دارد. این کشور در سال 1884میلادی  به مستعمره ای تمام عیار برای   اسپانیا  تبدیل شد  اما در قرن بیستم   به دلایلی این کشور  را تخلیه نمود . این کشور در سال 1982م به عضویت‏ سازمان وحدت آفریقا درآمد و آن را صحراى غربى نامیدند.البته پس از فرار اسپانیایی ها  ، مراکشی ها این کشور را اشغال کردند و این اشغال با مبارزات گسترده مردمی همراه بود . به همین دلیل در بهار سال 1973 میلادی «جبهه پولیساریو»  برای آزادی مردم صحرا تشکیل شد . سرانجام پس از چندین سال مبارزه در چنین روزی در سال  1976م کمیته آزادى بخش سازمان وحدت آفریقا این جبهه را به رسمیت‏شناخت. تا کنون بیش از 83 کشور این کشور را به رسمیت‏شناخته‏اند. ایران در سال 1980م آنرا به رسمیت‏شناخت .  نژاد مردم این کشور به  قبائل یمنى باز مى‏گردد. صحراییان  به لهجه حسینیه زبان عربى تکلم مى‏کنند که به عربى فصیح نزدیک است اما براى مکاتبات از عربى رسمى بهره مى‏گیرند. به جهت‏سلطه فرانسه و اسپانیا زبانهاى فرانسه و اسپانیائى هم درآن رایج  است.


در چنین روزی در سلال 1902 میلادی ورکور ( ژان برولر ) نویسنده بر جسته فرانسوی متولد شد . او در دفاع  از فرانسویان در برابر نیروهای ارتش نازی کتب ادبی زیبایی نگاشت که تا سالها در ذهن فرانسویان باقی ماند .« سکوت در یا»  عنوان مهمترین اثر اوست .

در چنین روزی در سال 1848 میلادی دومین جمهوری فرانسه تشکیل شد .


در چنین روزی در سال 1885 میلادی کنگره برلین تشکیل شد . بر اساس نتایج این کنگره کشور کنگو به بلژیک سپرده می شد و کشور نیجریه  به انگلستان اعطا می گردید .


در چنین روزی در سال1936 میلادی هیتلر  ، فولکس واگن فردینان پورشه را به عنوان خودروی آلمانی معرفی کرد .این خودرو یکی از عوامل موفقیت آلمان در پیشروی در جبهه شرق بود . چراکه با ساخت این خود روی ویژه عملا نگرانی  در مورد یخ بستن آب آن در سرمای کشنده   منطقه سیبری را بر طرف می ساخت . 

استاد غلامحسین بنان استادآویزان ایران درسال 1290 خورشیدی در تهران دیده به جهان گشود . پدرش کریم بنان الدوله نوری ومادرش دختر شاهزاده محمدتقی میرزا رکنی (رکن الدوله)  بود. وی از شش سالگی بنا به سفارش  استاد" نی داوود" به خوانندگی و نوازندگی پیانو پرداخت . بنان از کودکی نغمه های دل انگیز می خواند . وی  در نوجوانی علاوه بر استفاده از  راهنمایی های مادرش که پیانو را  خوب می نواخت  ، به نزد موسیقیدان خوش آوازی به نام ضیاء الذاکرین در آمد و با موسیقی ملی ایرانی آشنا شد . وی سپس برای تکمیل فن خوانندگی از محضر ناصر سیف بهره های فراوانی برد . بنان درسال 1321 رسما خوانندگی در رادیو را آغاز کرد . در آن زمان شادروان روح الله خالقی مسوول  موسیقی رادیو بود . بنان در همین دوران  بیشتر آواز می خواند و علاقه ای به خواندن آهنگهای ضربی  نداشت ولی با شنیدن آثاری موسیقی ملی ایران تا حدودی به این سمت کشیده شد و تصمیم گرفت که در این حوزه نیز فعالیت نماید . وی در این مسیر به فراگیری ردیف های مختلف آوازی پرداخت و سعی وافری در این زمینه مبذول داشت . مرحوم خالقی در توصیف صدای بنان می نویسد : "صدای بنان بسیار لطیف وشیرین، زیبا وخوش آهنگ است، کوتاه می خواند ودر همین کوتاهی او هنر بسیار نهفته است، غلت ها وتحریرهای او چون رشته مروارید غلطانی، به هم پیوسته و مانند آب روان است.من از صدای او مسحور می شوم، لذتی بی پایان می برم، تصور نمی کنم خواننده ای به ذوق ولطف واستعداد بنان در قدیم داشته باشیم وبه این زودی هم پیدا کنیم ... بنان در موسیقی ایران از گوهر گرانبها هم گرانبهاتر است."بنان با همکاری  ارکستر شماره یک رادیو و ارشادات داوود پیر نیا  بر نامه گلهای جاویدان را آغاز نمود و در طول زندگی هنری خویش به ارایه بیش از 450 قطعه موسیقایی و آوازی پرداخت . استادان  او در این مسیر عبارت بودن از موسی معروفی ، صبا ، روح الله خالقی ، مرتضی محجوبی  .  وی در سال 1332 به پیشنهاد خالقی به اداره کل هنرهای زیبای کشور منتقل شد وبه سمت استاد آوز هنرستان موسیقی ملی به کار مشغول شد ودر سال 1334رئیس شورای موسیقی رادیو شد.بنان سرانجام در هشتم اسفند سال 1364 ه ش بر اثر ضعف در جهاز هاضمه  دار فانی را وداع گفت .